امروز با مامانم صحبت میکردم، هنوز نمی دونن که ما قراره بریم ایران، در واقع هیچ کس نمیدونه، میخواستیم با رفتنمون همه را سوپرایز کنیم البته اگه خودمون سوپرایز نشیم، مامانم امروز میگفتن که قراره آخر هفته یه مسافرت برن گفتم مامان دو روز برید برگردید جمعه خونه باشید، کلی چاخان کردم که جمعه شب میخوام احیا بگیرم میخوام شما هم جلوی کامپیوتر باشین از طریق اینتر نت با هم احیا بگیریم، مامانم هم گفتن حالا تا ببینم چی میشه همه سعیمو میکنم تا برگردم، البته مامانم دارن میرن یزد، آخه خالم فوت کرده بودن و روز ۵شنبه چهلم خالم هستش و نمیشد که یه جوری منصرفشون کنم از سفر، حالا نمیدونم چیکار کنم بهشون بگم دارم میام یا نه؟ اگه بگم لذت سوپرایزه از بین میره ولی خوب اگه هم نگم واسه دو روز، مامانم و ندارم و غیر از اونم به خودم میگم اگه خدای نکرده یه اتفاقی واسمون بیفته هیچکس نمیدونه ما کجاییم با چه پروازی اومدیم و از این حرفها، هر چند که آدم نباید به دلش بد راه بده ،نه بابا چه اتفاقی.
رژیم 
افطار یک لیوان شیر با خرما ۱۳۰
میان وعده ۲ قاشق آش رشته ( همسایمون واسمون آورد)
شام  یه کفگیر عدس پلو با یه تیکه مرغ  ۶۰۰ و ۳ قاشق سوپ ۲۰۰
میان وعده  ۱ انار ۳ کراکر ۱۰۰
جمع کالری ۱۲۰۰
ورزش نکردم 
آب ۳ لیوان
به چیز هایی که نه گفتم  بستنی، کباب و شکلات 

3 نظرات:

نانا گفت...

سلام گل نازم
وای فدات بشم فردا روز وزن کشی هست و تو که خبرای خوب حتما داری ( بوس مانکن خانوم )
والا عزیزم من هنوز فکرم پیش اون خونواده ست بالاخره چی کار کردن اون شب ؟
راستی گلم کاش به مامانت بگی یا اگه به مامان نمیگی مثلا به خواهری برادری کسی بگو که بتونی از برنامه ی مامان اینا باخبر بشی
چون مدته کمی میمونی و هر لحظه برات ارزش داره مهربونم
بوس بوس

شکیبا گفت...

عزیزم ایشاا... سفرتون بی خطر باشه و به سلامتی بیاین ایران و بهتون خوش بگذره.

ستاره گفت...

واي چه خوب ... خوش بگذره عزيزم ... راستي خيلي مراقب غذا ها باشي نيلوفر جوونم ....