تا حالا از این سرویس ترجمه گوگل استفاده کردید؟ خیلی جالبه، مخصوصا واسه کسانی که روی کیبوردشون الفبای فارسی ندارن خیلی مفیده با تایپ کردن پینگلیش یا همون فینگلیش خودش فارسی میشه و کار کاربری مثل منو خیلی راحت کرده، البته واسه اونهایی که ویندوز دارن که خیلی بهتره چون با نصب یه نرم افزار توی هر اپلیکیشنی میتونن اجراش کنن حتی واسه کامنت گذاشتن، من که فعلا  واسه جی میلم استفاده میکنم، توصیه میکنم شما هم امتحان کنید، حتما خوشتون میاد.
هنوز مثل قبل رو دور رژیم نیفتادم ، مثل اینکه معده ام یه کم بزرگ شده و با کم غذا خوردن کارم پیش نمیره باید یه چند روزی رو به خودم سخت بگیرم تا دوباره عادت کنه هم به سالم خوردن و هم به کم خوردن.
برنامه غذایی امروزم این جوری بود که:
یه لیوان آب ناشتا 
صبحانه یه لیوان شیر ۱۱۰
نهار ۵ قاشق پلو با خورشت اموات( قیمه) با یه تکه ته دیگ ۶۰۰
م.ن  یه ماگ قهوه ، اولش تلخ درست کردم ولی یه قلوپ که خوردم هم شکر اضافه شد و هم شیر  ۸۰
شام  دو تکه اسنک گوشت  ۳۰۰
م.ن یه سیب ۳۰
تا ساعت ۱۰ شب که بعدش میخواستم چیزی نخورم ولی شب بیداری کار دستم داد و ساعت ۱:۳۰ شب یه اسنک دیگه خوردم با یه لیوان شیر  ۲۰۰
ورزش   خیلی زحمت کشیدم و ۱۰ دقیقه دویدم ( خسته نباشی)
جمع کالری ۱۳۱۰  با در نظر گرفتن خطا ۱۵۰۰
فردا سعی میکنم بهتر از امروزم باشم 

با وجودی که حیوانات و پرندگان و امثالهم رو دوست دارم و دلم نمیخواد آسیبی بهشون برسه ولی از نگهداریشون توی خونه بدم میاد و خیلی واسم سخته، حالا از شانس قشنگ من هیراد از گربه خوشش میاد و هر جا یه گربه میبینیم پسرک من دست و پاش میلرزه و میدوه دنبالش دیگه نه مامان میشناسه نه بابا، واسه همین حسین دلش میخواست یه گربه برای هیراد بخره که با مخالفت هر تمامتر من روبه رو شد، دیگه توی همه حیوانات گربه رو اصلا نمیتونم تحمل کنم، توی یکی از مغازه های حیوانات خانگی که هر وقت بیرون میریم مجبوریم یک ساعتی رو اونجا باشیم تا هیراد یه سرکشی به همشون بکنه بلاخره دو تا همستر خریدیم الان نزدیک یک ماهی میشه که داریمشون، قبل از خرید توی اینترنت سرچیدم دیدم موجودات بی آزارین و بیماری مشترک با انسان ندارن نگهداریشون هم آسونه و رضایت دادم، وقتی به فروشنده گفتم دو تا میخوام یه نر  و یه ماده داد، بهش گفتم قربونت حوصله تولیدمثلشون ندارم، بعدشم میخوام سرگرمی واسه هیراد باشه یه دفعه میبینی بد آموزی شد . حجب و حیا که ندارن و این جوری دو تا نر خریدیم. 
دیروز از توی قفسشون درشون آوردم گذاشتمشون توی یه کارتون خیلی بزرگ تا هیراد راحتتر ببینتشون و بعد هم که میخواستیم نهار بخوریم رفتم گذاشتمشون توی اتاق حسین ، تا امروز صبح که وقتی بیدار شدم احساس کردم از اتاق حسین خیلی سرو صدا میاد رفتم دیدم ای وای من فراموش کرده بودم برشون گردونم توی قفس جایی که آب و غذا دارن و اونا از دیروز صبح تا امروز نه غذا خوردن و نه آب و داشتن واسه فرار تلاش میکردن و خودشون رو به دیواره کارتون میزدن ، این قدر ناراحت شدم و دلم سوخت  که حد نداشت بلافاصله واسشون غذا و آب گذاشتم و لی هر چی چهرشون و تلاششون یادم میاد دلم کباب میشه واسشون، این هم از نگهداری من.
به همین سادگی و فقط با یه فراموشی میشه قاتل شد و به همین سادگی میشه کسی رو از مرگ نجات داد و دل کسی رو شاد کرد. 
باید سعی کنم از امروز حتی بی اهمیت ترین چیزها واسم مهم باشه و نسبت به جزئی ترین مسائل هوشیار با دقت باشم تا هیچوقت از روی سهل انگاری مرتکب اشتباهی نشم.

رژیم غذایی
صبحانه  یک فنجان شیر با نصف قاشق چایخوری دارچین و یه قاشق چایخوری عسل  ۷۰
نهار  زرشک پلو با مرغ  ۵۰۰
میان وعده  چای با  قند  ۳۰
شام  ۵ قاشق ماکارونی   ۵۰۰
میان وعده  سیب   ۳۰ 
آب     ۵ لیوان 
ورزش  متاسفانه هیچی 
جمع کالری ۱۱۳۰ با احتساب اشتباه  ۱۳۰۰
از عملکردم راضی نیستم نیاز به تلاش بیشتر دارم 

پ.ن: از همه دوستانم که بخاطر از دست دادن عکسهای هیراد با من همدردی کرده بودن بسیار زیاد سپاسگذارم.


من از امروز تصمیم گرفتم که رژیمم رو شروع کنم و گزارش دادن رو هر گز فراموش نکنم چرا که با وجود این وبلاگ و دوستان نازنینی که دارم تونستم کاهش وزن داشته باشم.
در مورد لپتاپ، متاسفانه پیدا نشد، ولی خوب یه وسیله ای بود که از خونه ما نقل مکان کرد به یه خونه دیگه، فقط عکسها و یه سری اطلاعات حسین مهم بود که از دست دادیم، توی هر مساله ای یه حکمتی هست که خوب اگه پی به اون حکمت ببریم راحتتره هضم هر اتفاقی، این گم شدن لپ تاپ هم پیامد خوبی واسه ما داشت که زیاد از گم شدنش ناراحت نشدیم. 
حسین که یه لپتاپ جدید خرید باضافه یه تایم کپسول که هر روز بطور اتوماتیک بک آپ بگیره از اطلاعاتش تا اگر اتفاق مشابه افتاد لا اقل خاطراتمون رو از دست ندیم. من هم که روزی ۲۰ تا عکس از هیراد میگیرم. اون پیامد خوبه هم بماند که چی بود چون یه ذره خصوصیه.
 
راستی یه چیز مهم : ولنتاین همتون مبارک ، اینجا که با سال جدید چینی ها یک روز شده و حسابی توی مالزی جشن هست اینجا چینی ها بهم نارنگی عیدی میدن که البته به ما هم دادن 
بلاخره این چینی ها امروز رو به خودشون استراحت دادن و مغازه هاشون رو باز نکردن و وقتی توی یه مال میریم سوت و کوره و فقط چند تایی مغازه که مال خود مالایی هاست باز هست. 

نمیگم چی یا خوردم چون خودم خجالت میکشم ولی روزهای دیگه هم رعایت میکنم و هم میگم
------------------------------------------------------

این پست  رو بسته بودم ولی دیدم هیچی قشنگتر از این نیست که روز عشاق را از همین جا  به حسین تبریک بگم و با صدای بلند بگم دوست دارم حسین عزیزم و از اینکه بخاطر من و هیراد زحمت میکشی از تو ممنونم