سلام به همه دوستان 
چقدر دلم واسه همتون تنگ شده بود. چند روزی هست که برگشتم ولی دلیل این قدر دیر آپ کردنم این بود، هیراد تازه معنی بازی با دوستان رو یاد گرفته بود و وقتی ایران بودیم با دختر عمه اش (دنیا ۲ سال و ۱۰ ماه) با پسر داییش (مهر شاد ۱سال و ۹ ماه) و پسر خاله هاش ( نوید ۸ سال و حمید ۱۲ سال ) خیلی بازی میکرد و از خواب که بیدار میشد اول اسم اونها رو می آورد که با هاشون بازی کنه و حالا که برگشتیم خیلی دل تنگی میکنه، هر روز اسم همه رو میاره غیر از بچه ها، مامان جون و بابا جون و عمه و خاله و عمو و دایی رو هم میخواد این بود که من سعی کردم تمام وقتم رو با هیراد بگذرونم و یا ببرمش پارک با بچه ها بازی کنه یا استخر و یا خودم تو خونه باهاش بازی کنم، هنوزم به روال قبل برنگشته و از باباش میخواد که واسش عمه بخریم، نوید بخریم خلاصه داستانی داریم باهاش. در مورد وزنم دقیقا یک کیلو هشتصد گرم اضافه کردم که خودم فکر میکردم بیشتر از اینها اضافه کرده باشم که خدا رو شکر بیشتر نبود، توی این مدت ورزش اصلا نکردم ولی خوراکیهای خیلی خوشمزه خوردم.
هر کسی منو دید با وجود اینکه وزن زیادی کم نکرده بودم ولی همه گفتن لاغر شدم و قشنگ مشخصه، منم قند تو دلم آب میشد. حالا از فردا دوباره شروع میکنم به سالم خوردن و ورزش کردن، البته فکر کنم از این به بعد هفته ای یکروز بیام و آپ کنم ولی سعی میکنم به همه سر بزنم آخه هیراد خیلی رسیدگی میخواد.