از صبح با سردرد از خواب بیدار شدم، این سردرد میگرنی کی میخواد دست از سرم برداره خدا میدونه، هر وقت هم که گلی خانوم بیاد که واویلاست دیگه باید یه دستمال ببندم دور سرم و هی سرم و بکوبم تو دیوار که شاید درده از رو بره، یه کم اروم بگیرم، خلاصه امروز از اون روزاست که سردرد و سر گیجه رو با هم دارم، قربونش برم هیراد هم وضعیت مامان و خوب درک میکنه و دقیقا همون روز واسه اینکه من و سرگرم کنه شیطونیهاش یه جور دیگه میشه از نوع ریختن و پرتاب کردن و پخش کردن و داد زدن، و اینجاست که یه حالی میکنیم باهم کلی خوش میگذره، دوست داشتید شما هم تشریف بیارید، محفل دوستانه هست. خلاصه اینکه امروز بی اشتها هم شده بودم و کل غذام اینا بوده همراه با یه قرص آهن و پروپرانولول و دیپاکین و ۲تا هم پنادول که هیچکدام اثر نداشتن.
آب ناشتا همراه با عسل و لیمو ۱۰
صبحانه یه استکان شیر ۵۰
نهار ۲ تا برش پیتزا ۳۰۰
میان وعده چای با ۲تا خرما ۴۰
شام یه لقمه کوچولو ماهی ۵۰
آب مصرفی ۷ لیوان
ورزش هیچی
کالری مصرفی ۴۵۰
ساعت ۱۱ شب چند تا بادوم و فندق خوردم