امشب هیراد زود خوابید، من هم کتاب زبان انگلیسی برداشتم تا کمی زبان بخونم، و لپ تاپم هم جلوم باز بود که معنی کلمات را از دیکشنری در بیارم، قبل از شروع کردن، گفتم اول یه سری به یه وبلاگ آشپزی بزنم و واسه نهار فردا یه ایده به ذهنم بیاد که همان شد بلای جان و متاسفانه با یه کلیک اشتباه سر از وبلاگ سیاسی در آوردم و منم که خوره این جور وبلاگام تا بدونم هر کی چی میگه، این شد که انگلیسی رو بوسیدم گذاشتم کنار و از این وبلاگ به اون وبلاگ و مطلب سیاسی خوندن بعدش هم گیر یه وبلاگ خدا نشناس واقعی  افتادم که اونم واسه خودش حکایتی داشت ، خلاصه دردسرتون ندم من با خوندن این همه مطالب غم انگیز فقط اعصابم مدادی شد، که دیگه باید برم بشینم و کلی با مداد پاکن پاکش کنم اونم تازه اگه جاش نمونه، اینه که با عرض پوزش از همه دوستان حوصله نوشتن چی خوردم و چیکار کردم رو ندارم، فقط همین بس که به رژیمم پایبند بودم. دوستون دارم هزار هزار

3 نظرات:

گلباقالی گفت...

وای نیلو منم دقیقا به درد تو دچارم این زبانه آخرین کاریه که من می کنم !! همش توی سایت بالاترین میرم و خبر می خونم و کلی گریه و زاری می کنم! بعدم میام اینجا بعدم که باید برم سر کار!!

وبلاگ پرخوران گمنام گفت...

سلام
یک مقاله با عنوان
مغز پرخورها و معتادان شبیه به هم کار می‌کند
زدم بیایید ببیند
و نظرتون رو بگید ممنون

ستایش گفت...

سلام نیلویی.چقدرحوصله داری دخترمن اصلااهل سیاست نیستم خوشم نمی ادتوهم سعی کن به چیزهای خوب فکرکنی که این چیزها آزارت نده.ماهم دوستت داریم.